هدف شما در زندگی چیست؟ به دنبال  چه هستید؟ برای چه چیزی تلاش می کنید؟

این سوال مهمی است که معمولا در جلسات مشاوره همان اول کار پرسیده می شود،  چون پاسخ شماست که نشان می دهد مایلید در چه جهتی حرکت کنید.

دلیل اینکه بعضی ها از مشاوره نتیجه دلخواه را  نمی گیرند این است که هدفشان از مشاوره گرفتن با هدف درمانگر فرق دارد بطور مثال هدف فرد این است که نسخه کامل و بی عیب ونقص خودش باشد، شکست نخورد و اشتباه نکند،  یا هدفش این است که نورچشمی و عزیزدل دیگران باشد و همه او را تحسین، تایید و به عبارتی لوس کنند، و یا قصد دارد همسرش را کنترل کند تا مطابق میل او حرف بزند یا رفتار کند

اگر هدف زندگیمان امثال اینها باشد احتمالا آخرکار با کوله باری از غم ، اشک و حسرت این جهان را ترک خواهیم کرد.

عجیب نیست اگر ببینیم کسی که چنین اهدافی دارد وقتی به او تمریناتی برای تجربه حال بد و پذیرش اشتباهات و شکست ها داده می شود، درمان را ادامه نمیدهد، او از این تمرینات خوشش نمی آید چون مسیر او با مسیر درمان فرق دارد و به دنبال ناکجا آباد است! 

افرادی که تله بی ارزشی دارند در زندگی اهداف غلطی را انتخاب می کنند  مثل کنترلگری،  شهرت طلبی، قدرت طلبی،  موفقیت طلبی و تایید طلبی و آنقدر در طلب اینها وقت و عمر  و انرژی گرانمایه شان را صرف میکنند تا شاید بلاخره بتوانند به احساس ارزشمندی دست پیدا کنند، غافل از اینکه احساس ارزشمندی را باید در جای دیگری جستجو می کردند، در وجود فرد عیب و ایراد داری که همین حالا هستند!