خانم دكتر با اضطراب چكار كنيم؟
رخی رویدادها سطح تنش ما را افزایش میدهند. بسته به، شدت، میزان و یا تأثیر این رویدادها، تنش ما نیز میتواند تداوم پیدا کند.
این شرایط گاهی اوقات ممکن است منجر به رویارویی ما با یک مشکل روانی بنام اضطراب شود.
افرادی که اضطراب را تجربه میکنند، سعی میکنند با این موقعیتها مبارزه کنند. اغلب اوقات، این کشمکشها ما را بیشتر مضطرب میکند. در این دورهها برای مقابله با هیولای اضطراب وارد مسابقه طناب کشی میشویم. اما این مسابقه طناب کشی یعنی چه؟شما یک سر طناب دارید و سر دیگر آن هیولای اضطراب است. یک گودال بیانتها بین شما دو نفر وجود دارد. شما تا جایی که میتوانید میکشید، اما هیولا قویتر است و شما را به گودال نزدیک میکند. شما گیر کردهاید. چه کاری باید انجام دهید؟
در این شرایط تنها کاری که باقی میماند این است که طنابها را رها کنید و با او دوست شوید و سعی کنید او را بفهمید.
با احساسات مبارزه نکنید بلکه دلسوزانه برای درک آنها قدم بردارید. بدون تنش؛ آرام و بدون دعوا کنارش بنشینید و به او گوش بدهید. هیولای اضطراب حتما حرفی برای گفتن دارد.
مثلاً این که چقدر میترسد تنها بماند، یا از پس کاری برنیاید و آبرویش برود، و یا میترسد بیمار شود یا بلایی سرش بیاید...
خوب که نگاه می کنید درون این هیولا یک بچه کوچک ترسان و آشفته می بینید. این خود شما هستید ... خود آسیب پذیر شما که شاید هرگز به او گوش ندادهاید.
فرض کنید بچه خواهر یا برادرتان ترسان به آغوش شما بیاید و ترسهایش را به شما بگوید، شما چه واکنشی نشان میدهید؟ احتمالا در آغوشش میگرفتید، نوازشش میکردید و میگفتید شما مراقبش هستید و تنها نمیگذاریدش و این که با هم از پس مشکل بر میآیید.
چه میشود که با کودک آسیب پذیر درون خودتان اینطور مشفقانه و حمایتگرانه برخورد نمیکنید؟