خانم دكتر چي ميشه يكي اينقدر عاشق و دلباخته من بود يهو ورق برميگرده و اصلا ديگه منو حتي به حساب نمياره.

شاید شما هم این تجربه را داشته باشید که فردی جذاب را ملاقات می کنید و احساس می کنید این شاید همان گمشده شما باشد و از شانس خوبتان بزودی می فهمید که او هم به شما علاقمند است، حتی بیشتر از شما! او شما را غرق توجه و ابراز علاقه می کند، مدام می خواهد کنار شما باشد و از تمام کلمات و جملات شما لذت می برد ، نسبت به کوچکترین ناراحتی های شما حساس است و طوری از شما مراقبت می کند که انگار آسمان باز شده است و شما پایین افتاده اید! شما سر از پا نمی شناسید و احساس می کنید در "بهشت" هستید. فردی تا این حد خاص و همه چیز تمام؛ عاشق شما شده است و این شاید از معدود دفعاتی در زندگیتان باشد که عمیقا احساس کرده اید فردی "خاص" و "دوست داشتنی" هستید. اما مدتی نمی گذرد که ورق بر می گردد و آن شور و شوق اولیه یکباره به سردی می گراید. او دیگر مثل سابق نمی خواهد با شما وقت بگذراند و در مقابل تلاش های شما برای نزدیک شدن مقاومت می کند. حالا نه تنها به نظر نمی رسد که شما از آسمان افتاده اید بلکه پر از عیب و ایرادهایی هستید که مدام باید به شما تذکر بدهد! حالا  این شما هستید که عاشق تر به نظر می رسد و مدام طرف مقابل را تعقیب می کند. چه اتفاقی افتاده است؟! شاید این تقدیر انسان است که محکوم است مثل اجدادش  آدم و حوا از هر بهشتی که به آن وارد می شود رانده شود و باقی عمرش باید تلاش کند تا به آن بازگردد.  بعضی از مامخصوصا اگر خاطرات شیرینی از بهشت در اوایل رابطه مان داشته باشیم ممکن است سالیان سال به آن بچسبیم و تلاش کنیم دوباره به آن دوران برگردیم. اگر شما هم به سندرم بازگشت به بهشت دچار هستید بد نیست بدانید :
"بهشتی در کار نیست!" از ابتدا هم نبوده است! شما فقط سر راه یک فرد کمالگرا قرار گرفته اید که بطور وسواسی بدنبال ایده آل هایش می گشته و برای زمان کوتاهی وهمی از بهشت خود را در شما دیده است و شما هم توهم او را با عشق اشتباه گرفته اید تا زمانیکه جنبه های متفاوتی از شما را دید که توی ذوقش خورد و شروع به کناره گیری کرد. در واقع افراد کمالگرا با دنبال کردن وسواس گونه ایده آل هایشان تلاش می کنند در اطرافشان بهشت بسازند، ولی چون به هر چیزی که خلاف  تصویر ایده آلشان باشد بشدت واکنش نشان می دهند در واقع برای خودشان و دیگران "جهنم" می سازند. از طرف دیگر، شاید بتوانیم رگه هایی از خودشیفتگی را هم در شما پیدا کنیم که چطور از ابتدا پذیرنده چنین توجه و مراقبت افراطی ای شده اید؟ خودشیفتگی ما اجازه نمی دهد بپذیریم  آنطور هم که او فکر می کرد فرد خاصی نیستیم و هر دو دچار سوتفاهم شده بودیم؛ وگرنه شاید راحت تر دست از سر خاطرات خوب قدیمی برمی داشتیم و آنقدر برای بازگشتن به توهم قبلی تلاش نمی کردیم!