با انسان مغرور و خودشیفته چگونه باید برخورد کرد؟
بنده در رابطه با ایشان قبلا اشتباهاتی داشته ام اما در حال حاضر ایشان به من بی محلی میکند و نمیدانم آیا باید با او صادقانه صحبت کنم یا اینکه غرورش را تحمل کنم؟
ترس بنده از روحیات ایشان است که میتوانند دیگران را ترک و یا جایگزین کنند درحالیکه من همچین کاری را نمیکنم. حقیقتش را بخواهید نظر بنده این است که با ایشان صحبت کرده و بگویم که بیاید رفاقتی دور از کینه و غرور داشته باشیم آیا این راه درستی است؟
لطفا راهنمایی فرمایید.
اگر فرض کنیم همانطور که شما می گویید ایشان شخصیتی خودشیفته داشته باشند بعید می دانم به درخواست شما کینه و غرور را کنار بگذارند. این درست مثل این است که از مار بخواهید وقتی احساس ناامنی می کند نیش نزند! برای اغلب افرادی که درگیر تله های زندگی هستند این رفتارها بطور ناخوداگاه و غیر ارادی انجام می گیرند. مقاله اختلال شخصیت خودشیفته در سایت ما حتما به شما کمک خواهد کرد.درست همانطور که اگر کسی از شما بخواهد به رابطه با افراد خودخواه ادامه ندهید این کار احتمالا برای شما غیرممکن خواهد بود، چون بنظر می رسد شما هم دچار طرحواره رهاشدگی هستید. اگر دچار رهاشدگی باشید تحمل تنهایی و ترک شدن برای شما بسیار دردناک و آشفته کننده است، ممکن است این آشفتگی در اثر طرد شدن شما را به رفتارهای عجولانه ای مثل پرخاشگری، سرزنشگری، طرد متقابل، قطع رابطه، بلاک کردن و غیره بکشاند که البته مدتی بعد پشیمان می شوید و بر می گردید. سپس بخاطر حفظ رابطه و همچنین احساس گناه از رفتارهای عجولانه خود، بیش از حد از حقوق خود کوتاه می آیید و به اصطلاح باج می دهید بنابراین احتمال اینکه دیگران از صبوری شما سواستفاده کنند را افزایش می دهید و دوباره احتمالا خشمگین شوید و این حلقه معیوب ادامه می یابد! اگر اینطور است قبل از هر اقدامی باید فکری به حال تله رهاشدگی خودتان بکنید.
سلام خسته نباشید
من خانم ۲۷ساله هستم مدتهاست که شور و نشاط زندگی کردن ندارم دائم در فکر مرگ و پایان دنیا هستم نمیتونم برا آینده برنامه ریزی کنم و اینکه اصلا من خواب راحت ندارم از شب تا صبح دارم خواب میبینم و صبحها که بلند میشم از خواب ذهنی خسته و ناراحت و رنجور دارم
میشه منو راهنمایی کنید؟
میشه در مورد علت بنیادی افرادی که مدام از خودشون تعریف می کنند و خودشون رو از بقیه بهتر می دونند بگید؟ بخاطر این می پرسم که یکی از نزدیکانه و می خوام بتونم بپذیرمش و ازش متنفر نشم.
یکی از مهمترین دلایلی که برخی افراد در روند درمان تله های زندگی به مشکل بر می خورند این است که تنظیم هیجان بلد نیستند.
از نظر آنها احساسات دردناک، غیرقابل تحمل و مستاصل کننده هستند و سعی می کنند هرچه سریعتر از شر آنها خلاص شوند بنابراین انرژی زیادی را صرف این مبارزه درونی می کنند که به نوبه خود باعث ایجاد اضطراب و استرس بیشتری برای آنها می شود.
چه باید کرد؟
وقتی یک تله زندگی (طرحواره)، فعال می شود موجی از حال بد وجودمان را دربر می گیرد و ما در مقابل دیگران احساس ضعف، حقارت، اضطراب و خشم می کنیم.
آدم ها معمولا با این حال بد، کشمکش می کنند و این باعث می شود حالشان بدتر شود. وقتی چیزی را نمی خواهی و با تمام وجود به عقب هل می دهی طبق قانون عکس العمل فیزیک مقاومت می کند!
پس باید چکار کرد؟
آیا مثبت اندیشی روشی کارآمد برای حل مشکلات است؟ چرا؟
یکی از دوستان سوال پرسیده که با مرد لجباز چه کنیم؟
وقتی از احساسات خود، آگاه نیستیم هضم نمی شوند و مثل غذایی که روی دلمان مانده مدام تکرار می شوند.
این یعنی نمی دانیم که عصبانی هستیم، نمی دانیم که حسادت می کنیم و نمی دانیم چه احساسی را در بدن خود تجربه می کنیم، چکار باید کرد؟
گام اول: باید بتوانید احساسی که در بدنتان تجربه می کنید نامگذاری کنید. این یعنی به درون خود نگاه کنید و ببینید چه احساسی دارید مثلا "حسادت می کنم، کمی هم عصبانیم".
گام دوم: این احساس حسادت و عصبانیت معمولا در چه موقعیت ها و در رابطه با چه افرادی برای شما رخ می دهد؟ مثلا (وقتی در یک جمع کسی مرکز توجه است ودیگران به من توجه نمی کنند).
گام سوم: همراه این احساسات چه افکاری به سر شما می آید؟ مثلا فکر "حقش نیست اینقدر توجه بگیره چی من ازاون کمتره؟".
گام چهارم: وقتی این احساسات را تجربه می کنید در بدن شما چه تغییراتی اتفاق می افتد؟ داغ می شوید ؟ عرق میکنید؟ سردرد می گیرید؟ یا غیره؟
گام پنجم: وقتی این احساسات را تجربه می کنید تمایل دارید چکار کنید ؟ مثلا "دوست دارم جلوی دیگران به بعضی نقطه ضعفهاش اشاره کنم تا از چشم بیافته ".
هدف از این تمرین خودآگاهی از آنچه درونمان رخ می دهد است و کمک به هضم هیجانات. با این حال ممکن است برای سنت شکنی رفتاری به تکنیک های دیگری هم نیاز باشد.
مثال ها براساس کسی که شخصیت نمایشی (تله جلب توجه) دارد بیان شده است.