خوشبختی_چگونه به خوشبختی برسیم؟
خوشبختی_چگونه به خوشبختی برسیم؟ ٠٢١٨٨٣٧٧٨١٦
بی حوصلگی-بررسی علل بی حوصلگی روانشناسی بالینی

بی حوصلگی-بررسی علل بی حوصلگی

بی حوصلگی و کسالت می تواند یکی از نشانه های عمده مشکلات مربوط به سلامت روان باشد؛ممکن است شما زمانی احساس بی حوصلگی کنید که انرژی زیادی دارید اما جایی برای هدایت این انرژی ندارید؛وقتی شما بی حوصله هستید تنها ذهن شما اسیر نیست بلکه جسم شما نیز تحت تاثیر قرار میگیرد.

 

تعریف بی حوصلگی و کسالت

خستگی یا ملالت، بی حوصلگی یا کسل بودن و دلزدگی ، معانی مختلفی است که برای boredom به کار می رود.
1 یک حالت ناخوشایند و گذرای عاطفی یا هیجانی که در آن عدم تمرکز در  فعالیت های فردی کاملا مشهود است
2 یک تجربه ی ناخوشایند بخاطر میل ناکام به درگیری در فعالیتی اغنا کننده
3 تجربه ای ناخوشایند که فرد می خواهد، اما قادر به درگیر شدن در فعالیت اغنا کننده و لذت بخش نیست.

همانطور که گفته شد، بزرگترین و واضح ترین ویژگی بی حوصلگی، یک احساس ناخوشایند است. کسالت یک فاکتور جدی در سلامت روان است که می تواند با عوارض جدی در سلامت روان همراه باشد.

برای بی حوصلگی، می توان جنبه های زیر را در نظر گرفت

1 جنبه عاطفی: درواقع حالت هیجانی منفی است که در فرد وجود دارد
2 جنبه شناختی: افکاری به ذهن فرد می آیند که مثلا چرا اینقدر زمان کند می گذرد
3 برانگیختگی: اینکه یک سری تغییرات در فرد همراه است مثل افت ضربان قلب
4 حالت فیزیولوژیکی خاص : معمولا افراد یک چهره خاص ناراحت یا درحال تفکر با دستی که زیر چانه شان است به خود می گیرند
5 انگیزشی: جنبه انگیزشی آن باعث می شود شما یا با سمت عامل خسته کننده شما پیش بروید یا از آن فرار کنید.

هسته ی اصلی احساس خستگی و بی حوصلگی این هست که فرد دلش می خواهد درگیر موضوعی شود، اما توانایی آن را ندارد. یعنی فرد می خواهد به چیزی پیرامون خود دل ببندد و توجه و تمرکز خود را روی آن قرار بدن اما سعی و تلاش آنها با شکست مواجه می شود. مطلب چگونه بر خود مسلط شویم را نیز به شما پیشنهاد می کنیم.

ریشه اصلی بی حوصلگی

علت های اصلی بی حوصلگی در فرد

حال که با تعریف، مفهوم و جنبه های بی حوصلگی آشنا شدیم با دو سوال مهم مواجه می شویم

سوال اول:

اینکه وقتی شخص نمی تواند به چیزی دل بدهد و خود را درگیر آن کند و چیزی در محیط اطرافش وجود ندارد که باعث خوشحالی او شود، این ایراد از شخص است یا ایراد از محیط اطراف آن است؟ یا توضیح بیشتر اینکه صفت های مهم بیرونی دخیل هستند یا حالات سرشتی شخص باعث آن می شود.

تحقیقاتی که روی افراد انجام شده، اینکه فرد می گوید من اکثرا اطراف خودم را خسته کننده می بینم، یا فکر می کنم درگیر مسائل بی ارزشی هستم، سعی هم می کنم کارهای مختلفی انجام بدم اما در نهایت احساس می کنم نمی تونم، نشان داده که برای این افراد چیزی در محیط بیرون که بتواند توجه این افراد را جلب کند، وجود ندارد.

سوال دوم:

اینکه آیا اول ما دلزده و کسل می شویم و بخاطر این نمی توانیم از محیط اطراف لذت ببریم؟ یا برعکس، چون نمی توانیم از محیط اطراف لذت ببریم و نمی توانیم به آن توجه کنیم، کسل و بی حوصله می شویم؟
بیشتر مطالعات مورد دوم را تایید می کنند.

پس بی حوصلگی یک صفت ثانویه است و اولیه نیست. و دلیل بی علاقگی ما به محیط نیست بلکه علامت بی توجهی ما به محیط است.

یکی از گروه هایی که بسیار احساس خستگی می کنند بچه های دچار ADHD هستن و این بچه ها خیلی شکایت می کنند از اینکه احساس می کنن حوصله شان سرمیرود. بنا به این نکته، روی افرادبزرگسال غیر ADHD مطالعه کرده اند و دیدند که 3 عنصر وجود دارد در روان ما که ما را برای احساس کسالت و بی حوصلگی مستعد می کند.

این افراد بیشتر دچار بی حوصلگی می شوند

  • افرادی که توجهشان به محیط بسیار کم است
  • افرادی که رفتار تکانه ای دارند
  • کسانی که بیش فعال هستند

عوامل بی حوصلگی، کسالت، دلزدگی

بی حوصلگی درنوجوانان

رابطه ی میزان توجه به اطراف و ایجاد بی حوصلگی

اگر شما به دلایل ارگانیک یا رشدی، نوعی inattention  دارید و بخاطر همین به محرکات اطراف خود توجه نمی کنید و درنتیجه احساس دلزدگی می کنید. اگر شخصی ذهنی به اصطلاح جمع و جور داشته باشد و ذهنش زیاد حرکت نکند و از این شاخه به آن شاخه نپرد و به اندازه به اطراف توجه کند، هیچوقت احساس بی حوصلگی نخواهد کرد. اکثر افرادی که به محیط اطراف خود بی توجه هستند، تمایل به مصرف مواد مخدر مخصوصا شیشه، پیدا می کنند چون با مصرف این مواد توجه آنها و تمرکز آنها بیشتر می شود.

در بعضی تحقیقات هم به این نتیجه رسیده اند که تلفیق این سه عنصر باهم به نام قدرت اجرایی را تشکیل می دهند. قدرت اجرایی یعنی اینکه ما بتوانیم با ذهنی منسجم کارهایمان را به موقع انجام بدهیم و سروقت آن را تمام کنیم و توجه وتمرکز خود را از دست ندهیم.

مفهوم FLOW

وقتی با محیط تعامل می کنید 2 عنصر وجود دارد، اول اینکه آن محیط چقدر مهارت نیاز دارد و دوم اینکه شما چقدر مهارت دارید؟!

  • اگر نیاز محیط بالا باشد مهارت فردی و بین فردی شما کم، شما در آن محیط احساس اضطراب می کنید.
  • اگر نیاز محیط پایین باشد مهارت های شما مهم نیست آنوقت احساس شما بی تفاوتی خواهد بود.
  • اگر مهارتهای شما بالا و همچنین نیاز محیط پایین باشد، آنوقت شما احساس کسالت می کنید و دچار دلزدگی می شوید.
  • اگر مهارتهای شما زیاد و نیاز محیط هم زیاد باشد در این حالت شما در حالت FLOW قرار می گیرید یعنی احساس می کنید زمان زود می گذرد، هیجان دارید، انگیزه دارید و احساس خوشبختی می کنید. در این شرایط شما حواستان پرت نمی شود و تمام تمرکز خود را روی محیط جذاب خود قرار می دهید. بعنوان مثال بازی با قهارها، یا تماشای فیلمی بسایر مهیج که شدیدا نیاز به تمرکز دارد.


در این حالت و به طور کلی وقتهایی که شخص کارهای مهم انجام میدهد زمان رو به جلو را شدیدا تند احساس می کند اما وقتی برمی گردد به عقب می بیند که چه زمان پرباری را پشت سر گذاشته و چقدر کارهای مفید انجام داده است! پدیده حواس پرتی یا MIND WANDERING در این حالت به صفر می رسد چون فرد آنقدر درگیر کارهایش است که اصلا حواسش پرت نمی شود.

چکیده ای از سمینار آقای دکتر آذرخش مکری، متخصص اعصاب و روان


نظرات

فیلدهای ضروری با علامت

    سوال خود را از ما بپرسید