مرد باید مرد بشود تا زن را زن ببیند: چرایی نیاز مردان به بلوغ عاطفی برای درک زن
مرد باید مرد بشود تا زن را زن ببیند: چرایی نیاز مردان به بلوغ عاطفی برای درک زن
نویسنده: دکتر فهیمه رضایی
در بیش از دو دهه فعالیت حرفهای در زمینه روانشناسی و مشاوره خانواده، با چالشهایی روبهرو شدهام که نشان میدهد بسیاری از مردان در جامعه ما درک درستی از زنان و روابط عاطفی ندارند. یک نگرش غلط که در ذهن بسیاری از مردان جا افتاده این است که زن یا به عنوان “اسباب بازی” است یا “مادر”. این نگرش، که به نوعی با بلوغ عاطفی مردان در ارتباط است، باعث میشود که رابطهای متعادل و سالم شکل نگیرد. اما برای آنکه مرد بتواند زن را به درستی درک کند، باید خود را به بلوغ عاطفی برساند و درک کند که زن، مانند او، یک انسان کامل با احساسات و نیازهای خاص خود است.
مرد باید مرد بشود: بلوغ عاطفی به معنای واقعی
مردان بسیاری را در جلسات مشاورهام دیدهام که هنوز در دوران نوجوانی خود گیر کردهاند و هیچگاه نتوانستهاند از آن مرحله به بلوغ کامل برسند. بلوغ عاطفی به این معناست که مرد باید خود را بشناسد، نیازها و خواستههای خود را درک کند و توانایی ابراز احساسات را داشته باشد. این موضوع در روابط عاطفی بسیار اهمیت دارد.
کیس اول: مردی که زن را به عنوان اسباب بازی میدید
یکی از مراجعان من، آقای “حسن”، مردی حدود ۳۲ ساله، که در روابط عاطفی خود همیشه احساس میکرد که برای ارضای نیازهای شخصیاش، حضور یک زن در کنار او ضروری است. حسن در طول جلسات مشاورهاش اعتراف کرد که به صورت ناخودآگاه همیشه زن را به عنوان موجودی برای رفع نیازهای احساسی و جنسی خود میدیده است. او هیچگاه نتواسته بود به عمق احساسات و نیازهای شریک زندگی خود پی ببرد. این نگرش باعث شد که او هیچگاه نتوانست یک رابطه متعادل و احترامآمیز برقرار کند و هر بار از رابطههایش ناامید میشد.
در طی جلسات مشاوره، ما بر روی موضوع خودآگاهی و ارتباطات سالم کار کردیم. به او آموختم که زن نه یک ابزار برای ارضای نیازهای شخصی اوست و نه باید در جایگاه مادر قرار گیرد، بلکه او باید بهعنوان یک انسان مستقل با احساسات و خواستههای خود دیده شود. بعد از مدتها کار روی رشد عاطفی و بازتعریف نقشها، حسن توانست بهطور موثری درک خود از زن را تغییر دهد و رابطهای متعادل و احترامآمیز برقرار کند.
نگرش اجتماعی به زنان در ایران: زن به عنوان “مادر” یا “شیء”
یکی از مشکلات جدی در جامعه ایران، نگرش فرهنگی است که زن را بیشتر در دو قالب میبیند: مادر یا شیء. این نگاه به دلیل ارزشهای فرهنگی و اجتماعی که از دیرباز در جوامع ما وجود داشته، در ذهن بسیاری از مردان ریشه دوانده است. از آنجا که در اکثر خانوادههای ایرانی، زنان بیشتر به نقشهای مادری و همسری محدود شدهاند، این انتظار از زنان ایجاد میشود که همیشه در مقام مراقب و حمایتگر باشند. به همین دلیل بسیاری از مردان هیچگاه نمیتوانند زن را به عنوان یک شریک زندگی برابر و مستقل ببینند.
کیس دوم: مردی که زن را به عنوان “مادر” میدید
خانم “سمیرا”، یکی از مراجعان من، در ابتدا از رابطهاش با همسرش شکایت میکرد. او میگفت که همسرش همیشه از او انتظار داشت که نقش مادرانه ایفا کند، در حالی که خودش از مسئولیتهای روزمره و عاطفی خود شانه خالی میکرد. این نگاه به سمیرا فشار زیادی وارد میکرد و باعث میشد که او احساس کند که بیشتر شبیه به یک پرستار یا مراقب است تا یک شریک برابر. در طول جلسات مشاوره، سمیرا و همسرش مجبور شدند نقشهای خود را بازتعریف کنند. ما در این جلسات تلاش کردیم تا همسر سمیرا متوجه شود که او نه تنها یک همسر و مادر نیست، بلکه باید در کنار او به عنوان یک انسان مستقل با نیازها و خواستههای خود دیده شود.
تاثیرات منفی این نگاهها بر زنان
چنین نگرشهایی نه تنها به مردان آسیب میزند بلکه زنان را نیز در موقعیتهای بسیار دشواری قرار میدهد. بسیاری از زنان در جامعه ما به دلیل آموزشهای نادرستی که از دوران کودکی و نوجوانی دریافت کردهاند، خود را در نقشهای محدود و سنتی میبینند و فکر میکنند که تنها کار آنها در زندگی باید فدای خانواده، همسر و فرزند شود.
کیس سوم: زنانی که خود را در قالب “مادر” میبینند
در جلسات مشاورهام، زنان زیادی را دیدهام که خود را در نقش “مادر” یا “همسر” محصور کردهاند. یکی از آنها خانم “مهسا” بود. مهسا در طول جلساتش بارها به من میگفت: “من تمام زندگیم رو وقف شوهر و بچههایم کردهام، اما هیچوقت حس نکردم که به عنوان یک فرد مستقل دیده بشوم.” این دیدگاه به دلیل فشارهای اجتماعی و فرهنگی است که زنان را وادار به پذیرش چنین نقشی میکند. مهسا به تدریج توانست این نگرش را تغییر دهد و روی استقلال شخصی و رشد فردی خود کار کند.
تغییر نگرشها: چگونه میتوان این وضعیت را اصلاح کرد؟
برای اصلاح این وضعیت، ابتدا باید از خودمان شروع کنیم. باید درک کنیم که مردان و زنان، هر دو باید به بلوغ عاطفی و روانی برسند تا روابط متعادل و محترمانه برقرار شود. این تغییر نه تنها در سطح فردی، بلکه باید در سطح اجتماعی و فرهنگی نیز رخ دهد.
• آگاهیدهی در مدارس و دانشگاهها: ما باید به نسلهای آینده آموزش بدهیم که زنان و مردان هر دو موجودات مستقل و برابر هستند.
• تغییر در فرهنگ خانوادهها: خانوادهها باید به جای تأکید بر نقشهای سنتی، به فرزندان خود یاد بدهند که باید همدیگر را به عنوان انسانهایی با حقوق برابر و نیازهای مختلف ببینند.
• ایجاد فضا برای گفتوگو: لازم است که مردان و زنان بیشتر در مورد نیازها و خواستههای یکدیگر صحبت کنند و از ارتباطات سطحی و نادرست فاصله بگیرند.
نتیجهگیری: بلوغ عاطفی، کلید تغییر نگرشها
برای آنکه مردان بتوانند زن را بهطور واقعی درک کنند و او را در جایگاه واقعیاش ببینند، لازم است که خود را به بلوغ عاطفی برسانند. تنها در این صورت است که میتوانند زن را نه به عنوان یک “اسباب بازی” یا “مادر”، بلکه به عنوان یک انسان مستقل با ارزشهای خاص خود ببینند. این تغییر نگرش، نه تنها زندگی مردان و زنان را بهبود میبخشد، بلکه جامعهای سالمتر و متعادلتر را رقم خواهد زد.
دیدگاهتان را بنویسید