چرا باید به خودمان اهمیت بدهیم؟ داستان زهرا و مسیر بازگشت به خود
چرا باید به خودمان اهمیت بدهیم؟ داستان زهرا و مسیر بازگشت به خود
مقدمه
در دنیای امروز، بسیاری از افراد بهویژه زنان، به دلیل مسئولیتها و توقعات اجتماعی، خود را فراموش میکنند. وقتی از یک زن میخواهیم به خودش توجه کند، اغلب جواب میدهیم: “اما من مسئولیتهای زیادی دارم، باید برای دیگران باشم!” این جمله شاید برای بسیاری از شما آشنا باشد، مخصوصاً کسانی که همیشه خود را در اولویت قرار نمیدهند. امروز میخواهم شما را با داستان واقعی یکی از مراجعینم به نام زهرا آشنا کنم؛ دختری که تمام عمرش را در خدمت دیگران بود، اما متاسفانه در این مسیر، خودش را فراموش کرد. این مقاله در مورد زهراست، اما در حقیقت، در مورد بسیاری از ماست.
داستان زندگی زهرا: قربانی مهربانی بیحد و مرز
زهرا دختری باهوش، مهربان و مسئولیتپذیر است که از کودکی در شرایط سخت بزرگ شده است. مادر او برای تأمین هزینههای دانشگاه آزاد زهرا، سختیهای زیادی کشیده بود. از خیاطی تا کارهای مختلف، مادر زهرا تمام توان خود را برای آموزش و پیشرفت دخترش به کار گرفت. زهرا نیز همیشه احساس میکرد باید خود را مدیون مادرش باشد. هر بار که مادر از او توقع میکرد، زهرا بدون لحظهای فکر کردن خود را برای جبران آن فدا میکرد.
او نه تنها به مادر و پدرش کمک مالی میکرد، بلکه هر بار که خواهرانش نیاز به پول داشتند، بیتعارف به آنها کمک میکرد. از آنجایی که زهرا در یک منطقه محروم طبابت میکرد، بیشتر درآمدش را صرف کمک به دیگران میکرد. حتی در دوران دانشجویی و تحصیلاتش، فشارهای زیادی را تحمل کرد تا همزمان با درس خواندن، بتواند نیازهای مالی خانوادهاش را برآورده کند.
زهرا نه تنها مسئولیت مالی، بلکه مسئولیت عاطفی را نیز بر دوش میکشید. او همیشه تلاش میکرد تا هیچکس را ناراحت نکند و به همه اطرافیانش محبت کند، حتی اگر این کار به بهای نادیده گرفتن خود و سلامتیاش تمام شود. در نتیجه، زهرا خود را به شدت فرسوده کرد.
قیمت سنگین فدای خود برای دیگران
زهرا برای درمان اضطراب و احساس گناه همیشگیاش، حتی بیشتر از توان خود به دیگران کمک میکرد. در نهایت، این فشارها و اضطرابها باعث شد که به بیماری جدیای دچار شود. او در دوران تحصیل خود به سرطان رحم مبتلا شد، اما همچنان به مسئولیتهایش ادامه داد. متاسفانه بیماری او پیشرفت کرد و باعث شد که زهرا رحم و تخمدانهایش را از دست بدهد.
این اتفاق یک ضربه سنگین بود، نه تنها به جسم او، بلکه به روحش. اما زهرا همچنان دست از مسئولیتپذیری و فدای خود برای دیگران برنداشت. او حتی بعد از بیماری و از دست دادن باروری، تصمیم گرفت که با مردی ازدواج کند که خود قبلاً یک ازدواج ناموفق داشته و فرزند دختر ده سالهای داشت. این تصمیم زهرا، شاید بهخاطر نیاز به حمایت و محبت بود، اما مشکلات جدیدی را برای او به همراه داشت.
زندگی با یک همسر خودشیفته: در جستجوی محبت در یک رابطه سمی
همسر زهرا، اگرچه در ظاهر حمایتی و مهربان به نظر میرسید، اما در عمق رابطه، فردی خودشیفته و سوءاستفادهگر بود. او نه تنها از محبت زهرا بهرهبرداری میکرد، بلکه هیچگاه به نیازهای عاطفی او توجه نمیکرد. زهرا که همیشه خود را در اولویت دیگران قرار میداد، حتی در رابطهاش نیز نتوانست به خود اولویت دهد. این رابطه، بار عاطفی زیادی به او وارد کرده و زهرا هر روز بیشتر از قبل از خود فاصله گرفت.
تصویرسازی از زهرا در کلبه جنگلی
حال به تصویرسازی از وضعیت زهرا در ذهنم میپردازم. تصور کنید زهرا در یک کلبه کوچک جنگلی، تنها در دل طبیعت، نشسته است. در آن کلبه آرام، که شاید نماد آزادی و رهایی از فشارهای اجتماعی باشد، زهرا به سمت آینه میرود. تصویر او در آینه، زن خستهای است که از سالها فدای خود برای دیگران، در پی خود گم شده است. او از آینه نگاه میکند و به دنبال ردپای خود میگردد. یک لحظه، در چشمانش، اشتیاق به زندگی، به بازگشت به خود، و به آرامش دیده میشود. اما درد و رنج سالها فدای دیگران، بهراحتی از بین نمیرود.
زهرا متوجه میشود که بهدلیل مهربانی بیش از حد به دیگران، همیشه از خود غافل شده است. او نمیداند که چگونه به خود بازگردد و چه زمانی باید بگوید: “نه، من هم حق دارم به خودم اهمیت بدهم.”
چرا باید به خودمان اهمیت بدهیم؟
همه ما مانند زهرا، در زندگی با چالشهایی مواجه میشویم که مجبور به فدای خود برای دیگران میشویم. اما نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که ما نمیتوانیم به دیگران کمک کنیم اگر خود را نادیده بگیریم. مثل زهرا، بسیاری از ما بهخاطر فشارهای اجتماعی، مسئولیتهای خانوادگی یا شرایط زندگی، خود را فدای دیگران میکنیم. اما در این مسیر، بهجای بهبود خود، به فرسودگی روحی و جسمی دچار میشویم.
زهرا، درست مانند بسیاری از افراد دیگر، به اشتباه باور کرده که تا آخر عمر باید مدیون دیگران باشد و خود را فدای نیازهای آنها کند. اما حقیقت این است که تنها زمانی میتوانیم به دیگران کمک کنیم که ابتدا به خود اهمیت بدهیم. خودمراقبتی و خودشفقتی اولین قدم برای ایجاد رابطهای سالم با دیگران و زندگی آرام است.
راهکارهایی برای برگشت به خود و درمان
اگر شما هم مانند زهرا، احساس میکنید که در مسیر فدای خود برای دیگران گم شدهاید، این راهکارها میتوانند به شما کمک کنند تا به خود بازگردید:
- اولویت دادن به خود: قبل از هر چیز، به خودتان اهمیت دهید. هیچکس نمیتواند از شما بیشتر از خودتان مراقبت کند.
- مواجهه با احساس گناه: احساس گناه در مسیر فدای خود برای دیگران طبیعی است، اما باید یاد بگیرید که برای خوشحال بودن و سالم بودن، به خودتان اولویت دهید.
- مرزگذاری عاطفی: یاد بگیرید که چطور به دیگران کمک کنید بدون اینکه خودتان آسیب ببینید. برای این کار، لازم است مرزهای عاطفی سالم ایجاد کنید.
- درخواست کمک حرفهای: اگر احساس میکنید که از مسیر خود گم شدهاید، یک روانشناس یا روانکاو میتواند به شما کمک کند تا دوباره به خود بازگردید.
جمعبندی: به خود بازگردید
در نهایت، یاد بگیرید که مراقبت از خود را در اولویت قرار دهید. هیچچیز ارزشمندتر از سلامت روان و جسم شما نیست. زهرا داستان بسیاری از ماست؛ زنانی که از محبت به دیگران فراموش کردهاند که خودشان نیز نیاز به محبت دارند. شما شایسته آن هستید که به خود اهمیت دهید و زندگیای با آرامش و سلامت برای خود بسازید.
برای مشاوره و درمانهای فردی و گروهی، با من دکتر فهیمه رضایی در ارتباط باشید تا به شما کمک کنم که به خود بازگردید و زندگی سالمتری داشته باشید
دیدگاهتان را بنویسید